loading...
صرف کن فعل رفت را

غزاله بازدید : 48 شنبه 27 فروردین 1390 نظرات (1)

این داستان و خودم نوشتم ...امیدوارم نظراتتونو بدین ...آرومم کنین .

 

( رفتم توی همون شرکتی که تازه استخدام شده بود عشقم ...میخواستم روزه اول کارش سورپریزش کنم .

هه! رفتم با یه دسته گل تو شرکت ..

از مدیر بخش اطلاعات پرسیدم که کجاس اتاقش.

اونم گفت طبقه ی بالاس .

رفتم طبقه ی بالا ..تو اتاقش نبود ..دره چند تا از اتاقا باز بود ..داشتم توشونو نگاه میکردم که با یه پسر جوون دیدم نشسته و صحبت میکنه .. واستادم نگاه کردم و دیدیم پسره اومدو درو بست ..یه لحظه حس کردم آوار روسرم ریخته ...

برگشتم تو ماشین ..فشارم افتاده بود و قلبم درد گرفته بود ..من مشکل داشتم و باید شیمی درمانی میکردم ..اما با کدوم پول ؟؟؟

نمیدونم چرا اون انقدر اسرار داشت بیاد تو یه همچین شرکتی ..شاید دیگه از مریض داریه من خسته شده بود ...

دنباله یه مرده پول دارو خوش قیافه بود .نه یه مردی که موهاش با وجوده سنه کمش سفید شده ...

یکمم ریخته و چشاشم کم سو شده .

ماشینو روشن کردمو رفتم خونه ...داشتم اشتباه میکردم راجع بش ...حتما .

رفتمو غذا آماده کردم تا بیاد خونه .

عصر برگشت با یه چهره ی عصبی و داغون ...

با منم یه کلمه حرف نزد ...گفت خستست و میره بخوابه ..

خدا میدونه چجوری و با چه ذوقی غذا گذاشته بودم ..اما خب .خودمم نخوردم ..چون اون نخورد .

وقتی خوابیده بود ...رفتم بالا سرش ..چقدر معصوم و ناز .

رفتم یه دوش گرفتمو اومدم پیشش خوابیدم ...

        شامم نخوردیم ..

صبح بیدار شدم دیدیم خونه نیست و یه نامه نوشته :

دوستت دارم ...امروز زود میرم سره کار .

نامرو گذاشتم تو کیفه پولم .مثه بقیه نامه هاش .

بعد یه لیان شیر خوردم و راه افتادم که برم محله کارم ..

توی راه  کلافه بودم ...دوس داشتم شکم برطرف شه .چرا انقد خستس ...؟

از من خسته شده ؟؟؟اون که به عشقه ما قسم میخورد .

رفتم محله کارش و محله کارمو فراموش کردم ..

بازم رفتم بالا و دیدم که بازم تو اتاقش نیست ...

دره اون یکی اتاقم بسته بود ...یهو درو باز کردو اومد و منو دید ..شوکه شد

-     اینجا چیکار میکنی ؟

-     اومدم محله کارتو ببینم .

-     بورو خونه .بورو .خودت مگه کار نداری ؟ حالا دیدی؟ بورو دیگه

بعدشم رفت تو اتاقش و منم راه افتادم سمته شرکنم .خیلی اعصابم خورد بود .

ازم خسته شده ؟اگه اره که من میمیرم .

حوصله ی کار نداشتم ..با مدیر هم دعوام شدو اومدم سمته خونه ...بازم امروز همون جریان بود ..رفتم خونه ..ناهارمو دیدم و خودشو دیدیم که خوابه ...رفتم بالا سرش تا پیشونیشو بوس کنم ...بوس که کردم داشتم میومدم بیرون که صدای هق هق شنیدم ..برگشتم دیدم یه اشک از چشاش اومده ..اما چشاش بستس .

رفتم و قربون صدقش رفتم تا چشاشو باز کردو کلی گریه کرد و گفت ببخشمش  و اون دوسم داره بدونه من میمیره ...آروم شده ..دیگه به روش نیوردم ..بخشیدمش .

ناهارمو که داشتم میخوردم نشست و دوربین و اوردو ازم فیلم میگرفت ...میگفت چقدر خوشگلمو موهیم پره ..بعد میخندیدو منو میبوسید ...اون روزا گذشت و دیگه نرفتم شرکتش . صبا میذاشتمشو خودم میرفتم سره کار ..یه روز رفتم تا ناهار ببرمش بیرون که دوباره دیدمش با اون پسره جوون .

داشت داد و بیداد میکرد ..کلافه شدم ..احساسه نفرت کردم ...پسره اومد طرفشو دستشو گرفت ..

اونم هولش داد.هه !

چقدر ساده مسخره ی این بازی بودم ...

اخی ...اون حق داشت ..من دیگه نسبتا موهام ریخته بودو داشتم کچل میشدم ..مریضی تلخی بود ...

گلی که گرفته بودمو گذاشتم رو صندلی و راه افتادم طرفه خونه ...

دیگه زودتر میمیرم ... دیگه نمیرم تو اون شرکت ..اخه فکر میکردم دستای لطیفش فقط ماله منه ...

سرمو گذاشتم رو فرمون  وقتی رسیدم خونه . از ماشین پیاده نشدم .به خونمون نگاه کردم ..چقدر شادی تو این خونه بود ..اما الان بوی نفرت میداد ..

شایدم حق با اون بود ..که ولم کنه ..اما طاقت نداشتم ..کاشکی اصلا میمردم ...اخه الانم دلم نمیاد که نبینمش ...

                                   ***

چند روز گذشته بودو اونم دیر میومد خونه ...

منم با کارم سره خودمو گرم میکردم تو شرکت ..کمتر باهاش حرف میزدم ...اما برعکس عاشق تر شده بودم .

حالم تو شرکت به هم خورد !!

رفتم خونه .خونه نبود ..یه بلیطه اوتوبوس گرفتم که زیادم گرون نشه ...

اومدم و وسایلامو یکمشو با عکسه اون و فیلممون برداشتم ...

راه افتادم ... نامه نوشتم :

همیشه دوستت داشتم ...همیشه .میرم تا راحت شی ..بمیرم که ناراحتت کردم .خیلی مریض داری سخته ؟

این اواخر شبا گریه میکردی ...از دسته من بود ؟گفتم که اشکات دقم میده ..میرم که گریه نکنی ...

 

با یه دنیا دلتنگی ترک کردم خونرو ..داشتم میمردم ..پام به یه شهره دیگه برسه میمیرم ...حداقل تو اتوبوس بمیرم ..نمیخوام اینجا باشم ..حالم خیلی بده ...

               ***

بعد از یه ماه که دکترا جوابم کردن ...راه افتادم طرفه اونجا ...پیشه عشقم دیگه طاقت نداشتم ..بذار قبله مرگم یه بار دیگه لمست کنم و برام بخندی ...

 

وقتی رسیدم ...دره خونرو زدم ...کسی باز نکرد ..دره همسایرو زدم که پسرش درو باز کردو رفتم تو .

دره خونمونو زدم باز نکردن ...

رفتم به پسره گفتم زنه من کجاس ؟؟؟؟؟

پسره با چشای پف کرده خندیدو گفت: دو هفتست که رفته .

کجا رفته ؟؟؟

که مادره پسره صداش زد و گفت بچه بیا کنار ...

اومد دمه در ...

-     سلام .

-     سلام ...

-     ببخشید زنه من کجاس ؟؟کلیدی چیزی نداده ؟؟؟؟

زنه زد زیره گریه و گفت فقط یه نامه دادن ...

یکم ترسیدم ..نامرو گرفتم و رفتم تو راه پله خوندم ...

 

 

 

تو تمامه زندگیمی ..نباشی نیستم ..بازم میگم ...این نامم به دستت میرسه ؟ یا با خاطراتم میسوزه ؟؟؟

عشقم ...من میرم ..بهت ثابت میکنم که عاشقت بودم و هستم ...

برای شیمی درمانیت به مدیر شرکتمون روز ها التماس کردم ..اما وامی یا پولی به من قرض نداد ...

میخواستم جبران مهربونیاتو کنم ...نمیدونم کجای دنیا هستی ...

اما جریان از این قرار بود ...

بهم پول نمیداد میگفت شما پول ندارینو اینجا هم چون دلمون سوخت استخدامت کردم ...

پولو کی میدی ؟

گفتم : یه ماه تا دو ماهه دیگه .

گفت ک نشد ..اما میتونیم باهم کنار بیایم ...

لرزیدم ...گفتم چه جوری ؟؟؟؟

گفت : یه شب بیا خونمون ...به همبن راحتی ..همه پولامو میدم بت ...اومد دستمو بگیره زدم تو دهنش و ...

همینا ...من واسه تو به اون رو زدم ..حالاهم میرم ..تا بدونی عمرم بودی.

همسایه به من یه آب قند داد ...چقد شرمنده بودم ..

تازه چشام دورو برو دیده بود ...دو هفته ی پیش زندگیم تموم شده بود ... با تصادفه یه ماشین ...

 

غزاله بازدید : 81 شنبه 27 فروردین 1390 نظرات (0)

....هیس ...

....لحظه ای حرف نزن...

....چشم ببند...

....گوش بده .....

...بو بکش...

...میشنوی ؟...

...بوی چوب است و صدا هق هق سوختنش...

 ........هیس .....

...هیچ مگو خوب ببین...

...میبینی ؟...

...همه را سوزاندم...

....همه خاطره ها در آتش...

....و تمام ...

غزاله بازدید : 59 شنبه 27 فروردین 1390 نظرات (0)
می دانید اگر پسر ها نبودند چی می شد؟می دونم که اینارو می دونید فقط گفتم بعضی پسرا که نمی دونن بفهمن ، اینقدر خودشونو دست بالا نگیرن ...
1-دیگه کی بود که دخترها مسخرشون کنه؟
2-دیگه کی بود که با دیدن دخترها دست وپایش شل بشود؟
3-دیگه کی بود که دخترها خرش کنند؟
4-دیگه کی بود که دخترها سرشون داد بزنند؟
5-دیگه کی بود که ساعت 7صبح مثل کشیکی ها دم در خونه دختر ها واسته؟(ونگهبانی بده؟)
6-دیگه کی بود که داداش دخترها به باد کتکش بگیره؟
7-دیگه کی بود که برای عشق دخترها بخونه؟
8-دیگه کی بود که بابا هر روز عین خر ازش کار بکشه؟
و......
حالا اگر دختر ها نبودند چی می شد؟
1-دیگه کی بود که به بابا مربا بده ؟
2-دیگه کی بود که پسرها را خمار کنه؟
3-دیگه کی بود که پسر ها سرکار بذاره؟
4_دیگه کی بود که حال پسر ها را بگیره؟
5-دیگه کی بود که عین فرشته مهربون که سر راه پینوکیو سبز شد اونو از دروغ گویی باز داره؟

غزاله بازدید : 70 شنبه 27 فروردین 1390 نظرات (0)
قربون برم خدا رو ، دنیا چقدر کوچیکه
مرز دیروز و امروز ، قد یه مو باریکه
چه خنده دار حالت ، دلم برات می سوزه
برگشتی که چی بشه ؟ فک کردی که دیروزه

اون روزی که می رفتی اشکام چه ریزه ریزه
ببین حالا چه جوری اشکات داره می ریزه
بی تفاوت می رفتی ، پیش تو می شکستم
حالا تو می شکنیو ، بی تفاوت نشستم

اون روزی که روزت بود ، روزامو بد گرفتی
حرفات تو گوش من موند ، یادت میاد چی گفتی
صدای تقو توقت ، استخونام شنیدی ؟
اما با طعنه گفتی ، شتر دیدی ندیدی

یادت میاد می گفتی ، هر چی که بود بازی بود
طفلی دلم که حتی ، به بازی هم رازی بود
یادت میاد می گفتی ، پیر شدی و بریدی
حالا من اینو میگم ، که خیلی دیر رسیدی
من از تو یاد گرفتم ، ساده گذشتنارو
یه آخرین کلامو ، نامه نوشتنارو
من از تو یاد گرفتم ، برم به یک بهانه
اونم بشه سکانس ، آخر عاشقانه

حالا برو از اینجا ، برو هر جا تونستی
دور شدی از خیالم ، تو خودت اینو خواستی
یه روز بهم می گفتی، عشقم خیالو رویاست
نوبتی ام که باشه ، ایندفه نوبت ماست

غزاله بازدید : 75 شنبه 27 فروردین 1390 نظرات (0)

تو را اي عشق ناميرا ، غم زيبا ، خداحافظ

طلوع ياس در قلب شب خارا ، خداحافظ 

  تو شالیزار ... یک کلبه درون سینه ي جنگل

 هوای ناب بارانی ... چه سود اما ؟ ... خداحافظ

 تو را از خويش راندم من ، ولي سوگند بر باران

 " من " و " تو " اي نسيم آسا ، نمي شد

  " ما " ... خداحافظ

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 17
  • بازدید کلی : 177